کد مطلب:59750 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:245

اعلان برائت از مشرکان توسّط علی











یكی از ویژگیهای مخصوص امیرمؤ منان علی (علیه السلام) آن چیزی است كه «در حدیث برائت» آمده (كه در سال نهم هجرت اتفاق افتاد) پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) (آیات برائت و بیزاری از مشركان را كه در آغاز سوره توبه آمده) نخست به ابوبكر سپرد تا به مكّه برود و در مراسم حجّ آن را اعلان كند، ابوبكر به سوی مكه رهسپار شد، چندان از مدینه دور نشده بود كه جبرئیل بر پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نازل شد و عرض كرد: خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید:

«لا یُؤَدّیِ عَنْكَ اِلاّ اَنْتَ اَوْ رَجُلٌ مِنْكَ؛ اعلان بیزاری از مشركان نباید انجام گیرد جز به وسیله خودت یا مردی از خودت».

رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) علی (علیه السلام) را طلبید و به او فرمود:«بر شتر غضبا سوار شو و به سوی ابوبكر برو و نامه برائت از مشركین را از او بگیر و خودت آن را به مكّه ببر و به مشركان ابلاغ كن و ابوبكر را مخیّر كن ، اگر خواست همراه تو به مكّه بیاید و اگر خواست به مدینه بازگردد».

حضرت علی (علیه السلام) سوار بر شتر غضبا (شتر مخصوص رسول خدا) (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) شد و حركت كرد تا به ابوبكر رسید، همینكه ابوبكر آن حضرت را دید، پریشان گشت و به سوی علی (علیه السلام) متوجّه شد وقتی به او رسید، گفت: «ای ابوالحسن! برای چه آمده ای ؟ آیا می خواهی با ما به مكّه بیایی و یا برای امر دیگری آمده ای ؟».

امیرمؤ منان علی (علیه السلام) فرمود:«رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به من فرمان داد تا به تو بپیوندم و آیات برائت را از تو بگیرم و آن را در مكّه برای مشركان اعلان نمایم و پیمان قبلی با مشركان را بهم بزنم.[1] و به من دستور داد، تو را به اختیار خودت واگذارم كه همراه من بیایی و یا به مدینه بازگردی».

ابوبكر گفت: من به سوی رسول خدا باز می گردم ، وقتی كه به حضور رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آمد، عرض كرد:«مرا برای اجرای امر مهمّی كه دیگران برای آن گردن كشیده بودند (تا به افتخار آن نایل گردند) شایسته دانستی ، وقتی كه برای انجام آن به راه افتادم ، مرا برگرداندی ، آیا از قرآن ، آیه ای در این مورد نازل شده است ؟».

رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: نه ، ولی فرستاده امین خدا جبرئیل ، نزد من آمد و این پیام را از جانب خدا برای من آورد كه:

«لا یُؤَدّیِ عَنْكَ اِلاّ اَنْتَ اَوْ رَجُلٌ مِنْكَ، وَعَلِیُّ مِنّیِ وَاَنَا مِنْ عَلِی ، وَلایُؤَدِّی عَنِّی اِلاّ عَلِیُّ».

«این آیات (برائت از مشركان را به مشركان) ابلاغ نكند جز خودت یا مردی از خودت و علی (علیه السلام) از من است و من از علی هستم و از جانب من جز علی آن را ابلاغ نخواهد كرد».[2] .

بنابراین ، مطابق حدیث فوق ، شكستن پیمان (صلح با مشركان) مخصوص كسی است كه پیمان را بسته است یا با جانشین اوست كه در وجوب اطاعت و بلندی مقام وشرافت منزلت ، همسان اوست ، كسی كه در كارش شكّی پیدا نشود و در سخنش ، خرده نگیرند.

و آن كس كه مانند خود شخصی است كه پیمان بسته و دستورش ‍ دستور اوست ، حكم و فرمان او نافذ و برقرار است و جای عیب و ایراد نیست.

و با شكستن همین پیمان (صلح با مشركان كه با اعلان برائت از مشركان شكسته شد) اسلام قوّت گرفت و دین راه كمال را پیمود و بر قلّه كمال رسید و شؤ ون مسلمانان سامان یافت و مكّه به طور كامل تحت پرچم اسلام قرار گرفت ، و امور آنان به خیر و خوبی رو به راه شد و خداوند خواست پایه تمام این امتیازات را به دست كسی انجام دهد كه نامش را ارجمند كرده و یادش را گرامی داشته و (مردم را) به بلندی مقامش ‍ راهنمایی نموده و در فضایل ، او را بر دیگران برتری داده است ، او همان امیرمؤ منان علی (علیه السلام) است.[3] .

هیچ كس از قوم ، دارای چنین ویژگی و درخشندگی نبود و نمی توانست در این امتیازات ، نظیر او و یا نزدیك به او باشد.

امیرمؤ منان علی (علیه السلام) از اینگونه ویژگیها، بسیار دارد كه چون بنای این كتاب بر اختصار است ، از ذكر آنها خودداری شد.







    1. منظور پیمان صلح در «حدیبیّه» است كه با این اعلان برائت ، شكسته می شود.
    2. «حدیث برائت» با عبارات مختلف در كتب اهل تسنن مانند: ذخائر العقبی ، ص 69. مسند احمد حنبل ، ج 3، ص 212 و ج 1، ص ‍ 150 و خصائص نسائی ، ص 28 و تفسیر ابن كثیر، ج 2، ص 322 و... آمده است.
    3. توضیح بیشتر اینكه: این اعلان برائت ، در حقیقت قطعنامه بسیار تند و قاطع بر ضدّ مشركان و هرگونه بت پرستی بود كه توسّط علی (علیه السلام) در سرزمین مِنا خوانده شد كه در چهار موضوع خلاصه می شد:

      1 الغای پیمان مشركان.

      2 عدم حق شركت آنان در مراسم حجّ در سال آینده.

      3 ممنوعیت ورود مشركان به خانه خدا.

      4 ممنوعیت طواف افراد برهنه كه تا آن زمان بین مشركین رایج بود (این امور از آیات آغاز سوره برائت و روایات استفاده می شود).